خانه عناوین مطالب تماس با من

دست نوشته های خلوت تنهایی

دست نوشته های خلوت تنهایی

روزانه‌ها

همه
  • اخرین برگ از دفتر خاطرات احسان

پیوندها

  • اخرین برگ از خاطرات احسان
  • اخرین برگ از خاطرات احسان

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • راز شقایق
  • سه اصل مهم زندگی
  • بهتر زندگی کردن
  • [ بدون عنوان ]
  • شعاری برای زیستن
  • به یاد برادرم احسان جان
  • عشق فرزند به ............
  • نگاهی به درون خود
  • دلتنگی
  • عشق خدا
  • منتظر
  • عشق بی پایان
  • به یاد برادرمون احسان جان
  • تنها
  • بوی محرم

نویسندگان

  • میترا 44

بایگانی

  • آبان 1392 1
  • اردیبهشت 1392 4
  • فروردین 1392 2
  • اسفند 1391 2
  • بهمن 1391 3
  • آذر 1391 3
  • آبان 1391 6
  • شهریور 1391 4
  • مرداد 1391 1
  • خرداد 1390 1
  • اردیبهشت 1390 10
  • شهریور 1389 2
  • مرداد 1389 5

آمار : 8524 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • پند واندرز جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 23:39
    نمیدانم دنیا زندگی و روح ادمی چه طور به هم گره خورده اند که جدا شدنی نیست در این دنیای به این بزرگی اگر روح لطیفت خدشه دار شد هیچ چیز نداری وقتی که همه چیز داری و حتی زمانی که روح داری و امید و عشق داری همه چیز داری زمانیکه هیچ چیز نداری به خداوندی خدا به دل و جان می نویسم و درک می کنم نوشته های خود را و باور دارم...
  • غمخوار جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 23:18
    در کنار اتش نشسته ام به تو می اندیشم به تو که همانند شعله های اتش در ذهنم زبانه می کشی به تو که همیشه جای خالیت را احساس کرده ام کاش میشد باور کرد ولی افسوس که تو همانند موج دریا منو در بر می گیری و رهایم می کنی گاه به خود می ایی و گاه در خود فرو می روی ای داد از دست زمانه از دست بازیهای زمانه من وتو مثل دو پرنده می...
  • قسم جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 23:06
    قسم به این گلبرگهای ناز این گل به گلبرگهایی که نازکتر از شبنم و شفافتر از دل های ماست به برگهای سوزنی که از قلب من سوزنده تر نیست به ساقه های این گل که محکم تر و کلفت تر از ادمهای زمونه نیست دل من تنگ اگر روزی باور کردی بدان که همانند گل رز که که خیلی زیباست و با دیدن انها روح میگیرم وشاداب می شوم و با دیدن تو همین...
  • پاکی جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 22:52
    شور عشق و شور از هم پاشیدن یک زندگی با یک نقطه عطف تاریکی همه اش نابود نابود نابود ماند اما چرا برای چه لهظه های زندگی در ان غربت تاریکی روشن شد با یک نقطه پاک نور الهی خدا ایمان صداقت ومحبت در یک کلام عشق با تمم عطوفت در این وادی زنجیر عشق را محکم و محکم تر کرد تا بمانند در کنار هم با تمام وجود اری تا شقایق هست زندگی...
  • حباب جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 22:44
    امدم وماندم عشقم را به پاس محبت صداقت وخلاصه وجودت که سایبانی از عشق رقم خورده است تقدیم کنم تا ابد عشق تو در وجودم رخنه کرده مانند یک گلی در جنگلی که همه اش خار وخاشاک و بته های تیغه مانندی در دل مرداب بوده است امدم خلاصه با تمام وجود امدم تا در کنار تو تا ابد بمانم می دانی تا ابد چیست یا چه می خواهد باشد اما تو با...
  • دلتنگی جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 22:29
    دلم تنگ است از برای تو از برای دیدن دیدن روی ماه تو تو که مانند گلی عشقی وگل سرخی که در ان گلدان شکسته سیلی محکمی خوردی تو که تا دیدمت و بوییدمت مثل شمع بودی که سوختی تو همونی همینی که می خوام بمونی عشق را با تمام وجودت تقدیم کنی ۱۳۷۹
  • پیروزی جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 22:21
    تا کجا باید رفت واین وادی را در تنهایی بدرقه کرد تاکی میتوان عشق را در این سومعه اشیان کرد تاکی می توان با شورجوانی و با ندای پیر دامغانی سفر کرد تاکی می توان از سراب وجام زهر فرار کرد پر شده قلبم از اندوه وغم وپشیمانی در این جایگاه و سرای مغولان قفغازی اما شد این سرا پر نور غم واندوه و پشیمانی همه شد دور رفتندو...
  • آرزو دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 23:26
    وقتی که نگاهم به نگاهت خیره می شه دوست دارم زمان بایسته واسه ی همیشه چشمامون ببندیم و بریم تا ته رویا اونجایی که هیچ وقت گلی پژمرده نمی شه هر چی غم داری از دل نازکت بگیرم اگه اشک از چشات جاری بشه برات بمیرم سر رو شونه هام بذاری و برات بخونم یاد تو و اسم تو باشه ورد زبونم، مهربونم آرزو بی تو محاله،لحظه هام بی تو سواله...
  • لطف دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 23:24
    کاش اگر گاه کمی لطف به هم می کردیم مختصر بود ولی ساده و پنهانی
  • دل یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 09:39
    بغض گلویم را می فشارد پر شده از غم و اندوه صدای شکستن دلم را شنیدم به همراه صدای خش خش برگهای پاییزی بروی زمین ولی کسی نشنید صدای شکسته شدنش را افسوس از این بازی روزگار صبر عیوب می خواهد ................ کاش می شدنوشت کاش می شد گریست و کاش و ای کاشهای دیگر افسوس که چشمه سوزان اشکم خشکید و صد افسوسکه همه چیز نوشتنی...
  • انتظار یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 09:39
    آمد ورفت ندید چیزی راکه در آن وادی بود منتظر عشق را به جاگذاشت ورفت بدون لحظه ای درنگ وامااین عشق این مهروسارعطوفت همه از چیست از من یا او یا بوسه داغ آتشین چه بود رنگ آن رنگ زرد یا سبز یا قرمز بودا که در آن لحظه بود منتظر یا تمام لحظها رفت ویادگاریش ماند به جا آنکه ازهمه چیز وهمه جا بود آگاه ماندم وبهانه کردم او را...
  • عشق یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 09:37
    بهار از راه رسید دوباره عشق امد دوباره شور وهیجان امد دوباره سرسبزی و طراوت به همراه بوی عشق امد عشق همیشه روی گلبرگهای گل سرخ در باغچه حیاط خانه مان بود واژه عشق را احساس می کردم اما این عشق با عشق کودکیمان هزاران فرق دارد این عشق نایاب است گنجی است که پیش هرکسی یافت نمشود عاشقان دلبران از وجود ان با خبرند خوش به حال...
  • اسرار دل یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 09:37
    دل ادمها چه سرد دل ادمها چه سخت چه سنگ دل بعضیها مهربون بعضی ها هم سرگردون بعضی ها هم عاشق و علاف اون بعضی ها از سنگ و از سنگ هر بگی و بخونی وهر چی شعر بگی وبنویسی باز هم انگارکه نه انگاریک رمز ویک راز توی هر نوشته ای هزار هزار اسرار دل شکسته یک ساز ویک کوک یک سازو یک کوک
  • افسوس یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 09:36
    دلم گرفته بغض و ناامیدی سراپای وجودم را فرا گرفته اخ از این زندگی اخ از این روزگار دلم پر شده از اندوه ‘ یارای سخن گفتن ندارم با هیچکس حتی با دوست درک می خواهد دل زخم خورده ام که در دکان هیچ عطاری هم پیدا نخواهد شد این داروی شفابخش روحم افسوس از این زندگی افسوس از این زمانه افسوس از این سرنوشت افسوس وصد هزار افسوس راه...
  • 44
  • 1
  • صفحه 2