پیروزی

تا کجا باید رفت واین وادی را در تنهایی بدرقه کرد  تاکی میتوان عشق را در این سومعه اشیان کرد 

تاکی می توان با شورجوانی و با ندای پیر دامغانی سفر کرد  

تاکی می توان از سراب وجام زهر فرار کرد  

پر شده قلبم از اندوه وغم وپشیمانی در این جایگاه و سرای مغولان قفغازی  

اما شد این سرا پر نور غم واندوه و پشیمانی همه شد دور  

رفتندو تاختند بردند وباختند عاقبت ما شدیم پیروز خوردیم جام می به پاس حرمت ان روز

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد